روشاروشا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
مامی مینامامی مینا، تا این لحظه: 34 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

♥ عروسک قشنگ من♥

مادرانه

سلام دختر کوچولوی نازم سلام روشای مامان سلام روشنی بخش چشمای مامان دخترم الان که دارم برات می نویسم تو آروم خوابیدی,مثل فرشته ها....بعضی وقتا باورم نمیشه و با خودم میگم یعنی این کوچولوی پاک و معصوم مال ماست!؟باورم نمیشه تو تا 25 روز پیش تو دل من بودی و اونجا توی یه دنیای دیگه زندگی میکردی,اما اینا حقیقت داره تو اومدی و با اومدنت اسم مادر رو,روی من گذاشتی.الان من یه مادرم,مادری که تشنه ی محبت کردنه...چه حس غریب و زیباییست مادر شدن... دخترکم چقدر زود گذشت!!!خیلی دلم تنگ شده واسه روزایی که تو دلم بودی واسه روزایی که قلبامون با هم میتپید واسه روزایی که دلمو تکون می دادی واسه روزایی که سکسکه می کردی واسه روزایی که آروم تو دلم خواب بودی وا...
27 تير 1392

روشایی اومد و زندگیمون روشن تر شد

سلام دخملییییییییی  سلام روشایی سلام نور چشم مامان و بابا دخملی خوب غافلگیرمون کردی و یهویی تصمیم گرفتی بیای پیشمون.23روز زودتر اومدی و این یعنی من و بابایی 23روز بیشتر از عمرمون لذت می بریم,23روز بیشتر تورو می بینیم. دخترم روز جمعه 92.3.17 یه روز خیلی خوب که مبعث هم بود قدم های نازتو به دنیا گذاشتی,من و بابایی بهترین عیدی عمرمون رو چنین روز از خدا گرفتیم. دخترم بالاخره آرزوی من برآورده شدو بغلت کردم و حس شیرین مادر شدن رو تجربه کردم.از خدا میخوام هیچکس در حسرت مادر شدن نباشه.وقتی که دردای زایمان رو می کشیدم واسه مامان باباهای منتظر خیلی دعا کردم.انشالله خدا بهشون یه نی نی سالم و صالح هدیه بده. الان که دارم می...
23 تير 1392

پدر عزیزم روزت مبارک

بهم گفتند "پدرت " را در یک جمله توصیف کن هرچه فکر کردم نتوانستم. نوشتن خوبی هایت جمله ای نیست دفتر هزار برگ میخواهد. فقط در یک جمله گفتم " خدارا شـــــــکــر که دارمت"                                                                92.3.6     ...
23 تير 1392

بابا جون روزت مبارک

بابایی بابای خوبم بابای مهربونم روزت مبارک بابایی خیلی دوستت دارم.به مامانی گفتم تا بهت بگه,بذار به دنیا بیام بذار یکم بزرگ بشم اونوقت خودم با شیرین زبونیام با ناز کردنام میگم که چقدر عاشقتم میگم که برام بهترین بابای دنیایی.                                                                بابایی قهرمان زندگی من تو هستی     &...
23 تير 1392

مادرانه

سلام دختر کوچولوی نازم سلام فرشته مهربون زندگی من چقدر دلم می خواد بغلت کنم تنت رو بو بکشم و از خود بی خود شم,دلم می خواد دست و پاهای ظریف و کوچیکتو بوسه بارون کنم,دلم می خواد صورت نازتو بذارم روی صورتمو به آرامش برسم,دلم می خواد با صدای گریه ت سراسیمه به طرفت بیامو آرومت کنم,دلم میخواد با چشمای معصومت تو چشمای من نگاه کنی و من رو به باور مادر شدن برسونی.آره دخترم مادر شدن,با وجود نازنین توست که من مادر شدم. وقتی مادر شدم تازه فهمیدم دل نگرانی های یه مادر,حس شیرین یه مادر یعنی چی....وقتی که کوچولوت تکون نمیخوره یا فعالیتش کم میشه یه دنیا غصه داری که خدایی نکرده اتفاقی براش نیفته وقتی که دلت میخواد ساعتها طاق باز بخوابی اما میترسی از ...
23 تير 1392

پایان هفته 33

مامانی الان که دارم می نویسم دقیقا 33 هفته رو باهم پشت سر گذاشتیم یعنی 7 ماه و 18 روز,الان ما 2تایی توخونه تنهاییم و شما با تکونای خوشگل و جانانه بهم انرژی می دی و اصلا نمیذاری حوصلم سر بره,فدات بشم که هوامو داری. امروز وقت دکتر دارم اما بابایی رفته پرواز!دعا کن برگرده و بتونیم بریم.اگه برم دکتر باز امروز صدای قلب کوچولوتو می شنوم,صدای قلب تو بهترین آهنگ دنیاست واسم. عزیزکم داریم به تولدت نزدیک میشیم اما اتاقت هنوز آماده نیست قراره تا آخر هفته سرویس اتاقت رو تحویل بدن خدا کنه بد قولی نکنن.هر روز تو چارچوب اتاقت وامیستمو کل اتاق رو نظاره میکنم و تو خیالتم اتاقتو میچینم و تو رو روی تخت کوچیکت که تو خواب نازی می بینم.دوست دارم دخترم &n...
23 تير 1392

بابایی دخملی

سلام دخمل ناز بابایی بابایی ببخشید نمیتونم برات بنویسم  آخه وقت نمیکنم,راستش به نظر من فقط احساسات قشنگ مادرانه است که میتونه اینقدر قشنگ بنویسه  بابایی فقط  اومدم بگم;همه زندگی مامانی شدی و همینطور من! وقتی بچه دار میشی تازه میفهمی پدرومادر یعنی چی البته من از پدر مادرم دور بودم و این دوری باعث شده که بیشتر قدرشون رو بدونم خیلی به مامانی اصرار کردم روز مادر واسش کادو بگیرم اما راضی نشد و گفت فعلا فقط فسقل اومدم بگم همسر عزیزم روزت مبارک برای سلامتی همه پدر مادرا صلوات                        &nbs...
23 تير 1392

مامانم روزت مبارک

به دنیا آمدم تنها با ترس و گریان که در آن لحظه تو مرا در آغوش گرفتی... تنهایی,ترس و غصه ها در آغوشت برایم بی معنی شد در ناتوانی و ضعف تمام بودم که به من جان دادی و عصاره وجودت را به من هدیه کردی به هر بهانه ای به من گفتی عاشقم هستی ولی من اینقدر درگیر بزرگ شدنم بودم که یادم رفت محبتت را پاسخ دهم و اما تو بی دریغ به من عشق ورزیدی من رشد کردم و بزرگ شدم به حدی که میخواهم انسان دیگری را به این دنیا بیاورم وجای تورا بگیرم اما نه .... تو یکی بودی و هستی تو مادر من هستی و بی نظیری روزت مبارک ای فرشته مهربان که در این روز یادم میافتد چقدر عاشقتم و بودنت چقدر به زندگیم ارزش می دهد        9...
23 تير 1392

چهارمین سالگرد یکی شدن

سلام دخترکم دختر نازم  خوبی ناز گلکم؟ دخملی امروز 4مین سالگرد عقد من بابایی بود 4 سال از باهم بودن من و بابایی میگذره و وارد 5مین سال از عشقمون شدیم. حاصل این عشق پاکمون یه گل نازی مثل شماست که با اومدنت عشقمون رو محکمتر از قبل کردی.انشالله سال دیگه این موقع کنارمونی و زندگیمون زیباتر و زیباتر و زیباتر میشه.              ٩٢.٢.١٠                                         ...
23 تير 1392